كرمازو
اينگونه در جنگلهاىشمال ايران مىرويد. در كتول، كجور و كلاردشت با نام «كرمازو» و در ارسباران «پاليط»ناميده مىشود. درختى است كه بلندى آن متوسط و گاهى به صورت درختچه ديده مىشود و درجنگلهاى شمال ايران از ارسباران تا طوالش، گرگان و كتول انتشار دارد و در ارتفاعاتميانبند تا قسمتهاى فوقانى جنگلها ديده مىشود. نام علمى آن Q.atropatana Schwarz. مىباشد.
برودار
اينگونه در جنگلهاىاغلب مناطق خاورميانه و ناحيه ايران و ارمنستان انتشار دارد. در ايران در ارتفاعاتزاگرس و آذربايجان غربى ديده مىشود. در غرب از گردنه قلاجه تا گيلان غرب و كرند وقصرشيرين و ايلام و در كردستان و در لرستان در پل كلهر، بيشه و ارتفاعات بختيارى تاميان كتل و كازرون مىرويد. نام علمى اينگونه Q.brantii Lindl. مىباشد و چند واريتهاز آن نيز در ايران مىرويد.
درختى است به بلندى ٢٠ متر. برگهاىآن تخممرغى با دندانههاى ريز و پوشيده از كركهاى ستارهاى روى برگ و كركهاى نرم وخزى زردرنگ پشت برگ. پيالۀ ميوۀ آن سفيدرنگ مخملى و مخروطى است. برگها و جوانههاىاين بلوط مورد حملۀ نيش حشرات واقع مىشود و در نتيجه نيش حشره فرآوردههايى به نام«برامازو» ، «برامازى» و «خرنوك» ايجاد مىشود كه در بازار عرضه مىشود و در صنعت چرمسازىكاربرد دارد.
گال برامازو در اثرنيش حشرهاى به نام Cynips Kollariبه برگ، و گال خرنوك در اثر نيش حشرۀ ديگرى به نام Andricusfecundato به جوانۀ درخت توليدمىشود. (مطالعات كارشناسان حشرهشناسى ايران) . نام محلى اين درخت در فارس، بختيارىو در غرب ايران «بلوط» و «بليط» و در لرستان «مازو» و در سردشت و كردستان «مازى» ،«برو» ، «برودار» و «بلو» مىباشد. پيالۀ ميوۀ آن را در جنگلهاى قلاجه و گيلانغرب«كلوك» و «كوول» مىنامند.
بلند مازو
اين درخت مخصوص جنگلهاىشمال ايران است و نامهاى محلى آن در لاهيجان و عمارلو و ديلمان «بلند مازو» ، در گيلان،مازندران و گرگان «مازو» ، «ميزى» ، در كجور «سياه مازو» ، در اطراف رشت «اشپر» درآستارا «پالوط» و در طوالش «مايزو» مىباشد. به فرانسوى Cheneā feuilles de chataignier و به انگليسى Chestnutleaf oak و Caucasian oak گويند. نام علمى آن Quercuscastaneifolia C. A. M. sub. castaneifolia Browiez & Menitsky. مىباشد.
درختى است بلند و بسيار زيبا. در جنگلهاى شمال ايران ازجنگلهاى ساحلى كنار دريا تا ارتفاعات فوقانى و در جنگلهاى گلى داغى گلستان و گردنۀچناران تا آستارا گسترش دارد. بلندى آن تا ۴٠ متر ودو برابر سينه آن تا چند متر است. در پوست و برگهاى اين درخت مقدار زيادى تانن وجوددارد كه قابل استخراج است. لیش...برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 477 تاريخ : جمعه 17 آبان 1392 ساعت: 13:7
سفيد مازو
اينگونه در حسنآباددشت نظير در جنگلهاى شمال ايران با نامهاى «سفيد مازو» و «سفيد بلوط» شناخته مىشود.نام علمى آن Quercus petraea L. sub iberica) Stev. (Krasslin. و مترادفهاى آن Q.iberica Stev و Q.sessiliflora Salisb. f. iberica) Stev. (Ledeb. و. . . مىباشد. اينگونه در جنگلهاى شمال ايران از گرگان تا گيلانانتشار دارد. درختى است بزرگ با شاخههاى خزى روى برگها سبز تيره و پشت برگها سبز روشناست. پيالۀ ميوه نيمكره به قطر ٨ / ١ - ۵ / ١ سانتىمتراست و با فلسهاى خاكسترى مخملى پوشيده شده است.
گونۀ ديگر بلوطىاست كه نام علمى آن Q. robur L. يا Q. pedunculata Ehrb.
مىباشد. اينگونهدر اروپا مىرويد و تا آسياى صغير و قفقاز و ايران انتشار دارد. به فرانسوى Chenepedoncule و به انگليسى Pedunculateoak و EnglishOak گفته مىشود. درختى استنسبتا بزرگ كه بلندى آن تا ۴٠ متر مىرسدو بيش از ٢ متر قطربرابر سينه آن است. اين درخت ممكن است ۶٠٠ - ۵٠٠ سال عمركند. برگهاى آن تقريبا بدون دمبرگ با دندانههاى درشت و نامنظم قوسى است، در پاييزخزان نمىكند. ميوۀ آن در هر سال مىرويد و از ۵ - ٢ ميوه درروى يك پايه ديده مىشود.
اينگونه از ۶٠ - ۵٠ سالگى شروعبه ميوه دادن مىنمايد و ميوۀ آن معمولا در پاييز مىرسد. اين درخت در ايران در آذربايجانو كردستان ديده مىشود.
گونه فرعى از ايندرخت به نام علمى Q. robur L. sub pedunculiflora )C,Koch(Menitsky. در ايران در آذربايجانغربى در بردهسو و اطراف خوى ديده مىشود.
بلوط گونۀ ديگرىبه نام علمى Q. libani oliv. و مترادف آن Q. Karducorum Ky. و Q.libani var pinnata Hand-Mztt.و. . . است. نام محلى آن در مريوان «يوول» و نوع ديگرى از آن در سردشت «ويوال» و دربانه «وهوال» است. به فرانسوى آن را Chene du liban و به انگليسى Lebanonoak نامند. اين درخت در ارتفاعاتو جنگلهاى سردشت و كردستان مىرويد و در آذربايجان غربى نيز ديده مىشود. بلندى آنتا ١٠ متر است.برگهايش پاييز خزان مىكند. گونه يوول با برگهاى تخممرغى نوكتيز و دندانههاى ريزمنظم و گونۀ ويوال با برگهاى داراى بريدگى زياد و نامنظم و دندانههاى بسيار نامنظمو نوكتيز است.
گونه ديگرى به نامعلمى Q. cedrorum Ky.و مترادف آن Q. sessliflora Ky. ، Q. robur sub. sessiliflora var cedrorum DC. و. . . مىباشد. اينگونه در جنگلهاىسردشت، كردستان و در درّه پسان آذربايجان غربى انتشار دارد. درختى است به ارتفاع ١٠ متر. برگهاىآن پاييز خزان مىكند و ميوۀ آن در يك سال مىرسد.
لیش...برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 492 تاريخ : جمعه 17 آبان 1392 ساعت: 13:6
دارمازو
اين درخت در سردشتو كردستان با نامهاى محلى «دارمازو» ، «مازودار» ، «دارىماز» و «مازو» شناخته مىشود.نام علمى آن Q. infectoria Oliv. و مترادفهاى آن Q. lusitanica Boiss ، Q.alpestris Koch ، Q.valentina Koch. ، Quercigoinfectoria syriaca Gand.داراى چند تحتگونه نيز در ايران است كه چند رقم از آن را در عكسها ملاحظه مىكنيد.
دارمازو درختى استكوتاه، بلندى آن تا ۶ متر است.پوست درخت خاكسترى و تركخورده و در جنگلهاى سردشت و كردستان مىرويد. پايك ميوۀ آنخيلى كوتاه و معمولا حامل ٣ - ٢ ميوه است.ميوهها در يك سال مىرسد. در اثر نيش چند حشرۀ مختلف به اعضاى گياه، به ساقۀ جوانو برگ اين درخت، گالهاى مختلفى به نامهاى محلى: «مازو» ، «مازوج» ، «قلقاف» ، «زشگه»و «مازو روسكا» توليد مىشود كه داراى مقدارى زياد تانن مىباشند و در صنايع چرمسازىمصارف وسيعى دارند و از صادرات ايران مىباشند. اين گال را به فرانسوى Noixde galle و Galledu chene مىنامند.
گال مازوج در اثرنيش حشرهاى به نام علمى Cynips gallae tinctoriae و قلقاف در اثر نيش حشرۀ ديگرى به نام علمى Cynipsquercus tozae توليدمىشود.
حشرات ديگرى نظيرCynips caput-medusaeو Neuroterus lenticularis موجب ايجاد گالهاى كماهميتترى به نام محلى «قچه» مىشوندكه بازار صادراتى ندارند
لیش...برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 426 تاريخ : جمعه 17 آبان 1392 ساعت: 13:5
بلوط گز علفى
نام علمى آن Quercusmannifera Lindl. و مترادفهاى آن Q.sessiliflora Smith var mannifera Boiss. ، Q. robur L. var mannifera Brut. و. . . مىباشد.
اينگونه بلوط مخلوطبا گونههاى ديگر بلوط در جنگلهاى سردشت و كردستان مىرويد. بعضى از گياهشناسان درختبلوط گز علفى را در نتيجه آميختن دو گونۀ Q. petraea x Q.infectoria مىدانند: در اثرنيش حشرهاى كوچك به برگ و ساقههاى جوان اين درخت در تابستان ماده شيرينى به نامهاىمحلى «گز علفى» يا «گزو» ترشح مىشود كه در مجاورت هوا سفت شده و روستاييان آنها راصبح روز بعد جمعآورى مىكنند. گز علفى معمولا با برگهاى خشك بلوط همراه است و سبزرنگ به نظر مىرسد.
لیش...برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 374 تاريخ : جمعه 17 آبان 1392 ساعت: 13:5
جفت
كاسۀ بلوط يا پيالۀميوۀ بلوط را به فرانسوى Cupuleو Avelanedeو Velanedeو به انگليسى Acor cupگويند. طبق نظر دكتر شليمر اين كاسۀ گياهى كه ميوۀ بلوط در آن قرار داردو به فارسى «جفت» گفته مىشود، علاوه بر اينكه كاربرد وسيعى در رنگرزى پارچههاى مردممحل رويش بلوط دارد، در تمام موارد كه گال بلوط به نام مازو و قلقاف كه گران است دردسترس نباشد، از جفت به عنوان قابض و جانشين گال از نظر دارويى مىتوان استفاده نمودو بويژه در موارد قطع اسهال و جلوگيرى از خونروى آثار محسوس دارد [شليمر].
در ساير مدارك طبسنتى جفت را به صورت لغت «جفت بلوط» نام مىبرند.
ابن بيطار و ابوعلى سينا در تحفه به نقل از اين مدارك جفت بلوط را پوست داخلى ميوۀ بلوط كه چسبيدهبه مغز آردى آن است معنى مىكنند و آن را جفت بلوط گويند و در همين رديف پوست داخلىنازك پسته را نيز كه به مغز پسته چسبيده است جفت پسته گويند. بههرحال اين پوست نازكقابض است و در موارد اسهال، اسهال خونى و جلوگيرى از خونروى از اعضا كاربرد دارد.
لیش...برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 395 تاريخ : جمعه 17 آبان 1392 ساعت: 13:4
بلوط
بلوط ميوۀ درختىاست كه به فارسى «بلوط» و «بالوط» و در كتب طب سنتى با نامهاى عربى آن «بلّوط» ، «ثمرالفؤاد» ، «عفصيج» و «سنديان» نامبرده مىشود. درخت آن را به فارسى بهطور كلى «درختبلوط» مىگويند، البته در مناطق مختلف ايران ارقام مختلفى از آن مىرويد و نامهاى محلىآن در آخر اين بخش ضمن شرح انواع اين درختها و پراكندگى جغرافيايى آنها در ايران، ذكرمىشود. در كتب طب سنتى با نام «شجر البلوط» و «سنديان» آمده است. به فرانسوى ميوۀبلوط را بهطور كلى Glandو درخت آن را Cheneو به انگليسى Oak treeگفته مىشود. گياهى است از خانوادۀ Fagaceae)cupuliferae( داراى گونههاى متعددىاست كه اسامى علمى و محل رويش ارقامى كه در ايران مىرويند در قسمت آخر اين بخش خواهدآمد.
مشخصات كلى
بلوط درخت جنگلىاست كه از نظر ارتفاع و شكل خيلى متنوع است. بين گونههايى كه در جنگلهاى شمال ايرانمىرويند، درختان بلوط ديده مىشوند نظير بلند مازو كه داراى ارتفاع تا ۴٠ متر و محيطتنۀ درخت در برابر سينه تا چند متر.
در عينحال در جنگلهاىخشك غرب و ساير مناطق ايران درختان بلوط كوتاهى حتى با ارتفاع تا چند متر نيز وجوددارد. برگهاى درختان بلوط عموما متناوب با شكلهاى متفاوت ولى اغلب كنارۀ برگها داراىدندانه است كه در اكثر گونهها دندانهها درشت و قوسى و در برخى گونهها نيز دندانههاريز و نوكتيز است. گلها به صورت نر و ماده، گلهاى نر به صورت شاتونهاى استوانهاىو آويزان است و گلهاى ماده منتهى به ميوهاى غدهاى، تخممرغى كمى دراز مىشود و قاعدۀآن را در يك پيالۀ سبز گياهى به نام Cupuleجاى دارد.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايىدر برگ، پوست و ميوۀ اغلب بلوطها بهطور كلى و بويژه در گونه Q.robur مقدار قابل ملاحظهاىتانن وجود دارد و در پوست فعّال ساقههاى جوان مقدار تانن به ١٨ - ١۶ درصد مىرسد.در ميوۀ بلوط كه در پيالۀ گياهى ) Cupule( قرار دارد در حدود ۵ - ۴ درصد مادۀچرب و ۶ - ۴ درصد پروتئينو ٧ - ۵ درصد انواعقندها و در حدود ۴٠ درصد نشاستهو ٧ درصد نوعىتانن وجود دارد. آزمايشهايى كه روى گونه Q. infectoria به عمل آمده، نشان مىدهد كه در گالهاى آنكه به نام«قلقاف» ، «زشگه» و «مازوج» در ايران معروف است علاوه بر مقدار قابل ملاحظهاى تانن(در حدود ۶٠ درصد) مقدارىنيز الاجيك اسيد[1]يافت مىشود و مادۀ عمدۀ تشكيلدهندۀ تانن آن پنتادى گالويل گلوكوز[2] است. [G. I. M. P ]
در پوست و شاخههاىجوانگونه Q. roburدر حدود ٢٠ درصد تاننبه شكل كوئرسى تانيك اسيد محلول در آب، نوعى قند، كمى گاليك اسيد[3] ، ماليكاسيد[4] ، يك مادۀتلخ به نام كوئرسين[5] ، لعاب،مادۀ رنگى قرمز رنگى به نام قرمز بلوط و. . . وجود دارد.
خواص-كاربرد
بهطور كلى كاربردقسمتهاى مختلف اندام هوايى بلوط يعنى برگ، پوست و ميوۀ آن به علت تانن زيادى كه دارددر معالجۀ بيمارىها و در طب سنتى بسيار مورد توجه است و با داشتن خاصيت بند آوردنخونريزى، ضد عفونى و مقوى بودن، در درمان سل و التيام زخمها و ممانعت از پيشرفت و گسترشميكربهاى بيمارىزا جلوگيرى و قطع اسهال و قطع ترشحات مخاطها به كار مىرود.
ميوۀ بلوط شيرينو طبق نظر حكماى طب سنتى از نظر طبيعت سرد و خشك و يبسكننده است. برگ و پوست آن راهم سرد و خشك مىدانند و از نظر خواص معتقدند كه ميوۀ بلوط مغذى و درعينحال خيلى ديرهضماست و پس از هضم شدن موجب بند آمدن اسهال مزمن و قطع خونريزى اعضاى بدن و بند آوردنخونروى از سينه مىباشد. براى التيام زخمهاى روده، رفع ناراحتى معده، معالجۀ قطرهقطرهادرار كردن بهطور مكرر و سوزش مجراى ادرار نافع است و مدّر مىباشد. ضماد آرد آن باپيه خوك و نمك براى تحليل ورمهاى كنج ران و ورمهاى بلغمى و سفت مفيد است و پاشيدن گردسوختۀ بلوط براى التيام جراحتها و زخمها نافع است. اگر بلوط را با نصف وزن آن كندرمخلوط و با روغن زيتون سرخ كرده و مرتبا تا مدتى بخورند براى قطع ادرار در بستر و درمانقطرهقطره ادرار كردن مفيد است. نان آن ثقيل است، سردرد مىآورد و مولد سودا و موجبانسداد مجارى عروق است، لذا بايد نان بلوط را با سكنجبين خورد. مقدار خوراك از ميوۀبلوط تا ٧٠ گرم است.
پوست درخت بلوط نيزسرد و خشك است و مقدار زيادى تانن دارد. در استعمال خارج از جوشاندۀ ١٠٠ گرم پوستگونه Q. infectoria در 1000 گرم آب براى دفع اكزما، بهبود زخمهاى سرطانى، زرد زخم[6] و براى رفعناراحتى پوستى به نام intertrigoاستفاده مىشود. اين ناراحتى پوستى، سرخى و التهاب در چينهاى پوست مانندكنج ران و زير بغل است كه به علت مالش سطوح پوست به يكديگر ايجاد مىشود.
در مصارف داخلى خوردنروزانه در حدود ٣ گرم پوستدرخت بلوط مخلوط با عسل براى قطع خونريزى از رحم بسيار مفيد است. در ضمن استعمال قسمتداخلى پوست بلوط به عنوان ترياق مسموميتهاى حاصله از آلكالوئيدها و فلزات به كار مىرود.در توصيه ديگر ١٠ گرم گردپوست بلوط را با ١٠ گرم بابونۀرومى و جنتيانا مخلوط كرده به صورت خيسانده در سركه رقيق براى قطع خونريزى رحمى بهبيمار مىدهند. برگ بلوط نيز سرد و خشك است و خوردن آن براى قطع ترشحات زنانگى از رحمبسيار نافع است. اگر ٢٠ - ١٠ گرم برگخشك بلوط را به نسبت مساوى با برگهاى بادرنجبويه، اوكاليپتوس و گزنۀ سفيد مخلوط كردهدر يك ليتر آب گرم بخيسانند و پس از چند ساعت با فشار صاف كنند و هربار يك فنجان قبلاز هر غذا بخورند، با تاننى كه در آن است براى بند آوردن خونروىها، زخم معده، شروعبيمارى سل، اسهال، اسهال خونى، ادرار در بستر، رفع ترشحات زنانگى و بواسير بسيار نافعاست. غرغره غليظ آن در موارد ورم لوزتين مفيد است.
گالهاى بلوط كه داراىمقدار زيادى تانن است نيز به عنوان قابض و مقوى و براى قطع خونريزىها به كار مىرود.در روز مىتوان ۵ / ٠ گرم ازگرد آن را با عسل مخلوط و مصرف كنند يا ۵٠ گرم گردگالرا در ١٠٠٠ گرم آبجوشانده و روزى ٣ - ٢ فنجان بخورند.مصرف وسيع گالهاى بلوط در صنايع چرمسازى است.
ميوۀ بلوط بخصوصميوۀ گونه Q. Roburرا سرخ مىكنند و آن را مانند قهوه به نام قهوۀ بلوط مصرف مىكنند، براىاختلالات خنازيرى و درد معده و به عنوان مقوى خورده مىشود. براى تهيۀ قهوۀ بلوط، ١۶ گرم ميوۀسرخ شده بلوط را ١۵ دقيقه در ١٠٠٠ گرم آبمىجوشانند، سپس صاف كرده و با ۵٠ گرم قندميل مىكنند.
[1] . Ellagic acid
[2] . Pentadigalloylglucose
[3] . Gallic acid
[4] . Mallic acid
[5] . Quercine
[6] . Impetigo
برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 438 تاريخ : جمعه 17 آبان 1392 ساعت: 13:3
گياهى است از همينخانواده Cruciferaeدر كتب طب سنتى با نامهاى «خيرى برّى» «منثور احمر» آمده است. به فرانسوىآن را Giroflee rougeو به انگليسى Stockنامند. نام علمى آن Mathiola incana R. Br. و مترادف آن Cheiranthusincanus L. مىباشد.
مشخصات
خيرى برّى گياهىاست علفى چند ساله و دو ساله با ساقههاى چوبى. بلندى ساقۀ آن ۶٠ - ٣٠ سانتىمتر.برگهاى آن سبز تيره، نيزهاى، كمى دراز و كركدار است. گلهاى شببو بسيار معطّر است،ارقام وحشى آن به رنگ بنفش و ارقام پرورشى آن به رنگهاى بنفش، حنايى، قرمز، صورتى،قفائى و گاهى نيز سفيد ديده مىشوند. از اين گياه در باغبانى ارقام مختلفى به دست آمدهو كاشته شده است. يكى از اين ارقام را به انگليسى IntermediateStocks، QueenStocks و Tenweek Stocks مىگويند.
دانههاى اين گياهدر ميوۀ آنكه به شكل حقۀ دراز است قرار دارند. دانههاى اين گياه بنا بر رقم گياه ممكناست به رنگهاى زرد، قرمز و يا سفيد باشد. تكثير آن مانند شببو از طريق كاشت تخم آنصورت مىگيرد.
خواص-كاربرد
در هند از تخمهاى اين خيرى كه تلخ است، به عنوان مقوى،محرك، مدّر و نرمكنندۀ سينه و همچنين افزايشدهندۀ نيروى جنسى استفاده مىكنند. ازمخلوط دانههاى گياه با سركه در موارد گزش جانوران سمّى به عنوان پادزهر و ضد سم تجويزمىكنند. از دمكردۀ آن براى كنترل سرطان استفاده مىشود. لیش...برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 361 تاريخ : جمعه 17 آبان 1392 ساعت: 13:3
به فارسى و در كتبطب سنتى با نامهاى «شببو» و «شببو زرد» و «خيرى» و «خيرى اصفر» و به عربى آن «منثورالصفر» نامبرده مىشود. به فرانسوى Giroflee jaune و Giroflee des murailles و به انگليسى Cheiranthus و يا Gillyflower و يا Gilliflower و True wall flower گفته مىشود. گياهى است از خانوادۀ Cruciferae نام علمى آن Cheiranthuscheiri L. مىباشد.
مشخصات
شببوى زرد گياهىاست دوساله و چندساله، ساقۀ آن بهطور قائم به بلندى ۶٠ - ٢۵ سانتىمتر با گلهاىزرد مايل به قهوهاى يا زرد و خوشهاى و معطّر. ميوۀ آن به شكل حقه دراز كه در آن دوعدد تخم قرار دارد. برگهاى آن ساده، باريك، بيضى، دراز، پوشيده از تار و به رنگ سبزغبارى است.
شببو از گلهاى زينتىاست كه معمولا در باغچه كاشته مىشود. تكثير آن از طريق كاشت تخم آن و بىدرنگ پس ازبرداشت تخم در اواخر ارديبهشت يا در اوايل خرداد انجام مىگيرد. در هواى آزاد كاشتهمىشود و هروقت كه گياه دوبرگه شد آنها را به خزانه برده با فاصله بيشتر مىكارند وپس از يك ماه مجددا به محل ديگرى با فاصلۀ بيشتر منتقل مىكنند و بالاخره در مهرماهدر گلدان كاشته و به گلخانه مىبرند.
پس از گذشتن فصلزمستان در اواخر فروردينماه مىتوان از گلدان خارج كرده در محل اصلى در مزرعه با فواصل ۴٠ سانتىمتراز هر طرف كاشت. قاعده اين است كه موقع انتقال نهايى نوك ريشههاى نرم را كمى مىچينندتا تشكيل ريشههاى قوى تحريك و تسريع شود.
گونههاى مختلف شببوبهطور خودرو معمولا در شكاف سنگها و روى ديوارها مىرويند ولى معمولا پرورش داده مىشوند.اين گياه از اروپا برخاسته و بعدا در انگلستان بومى شده به ساير نقاط عالم براى پرورشوارد شده است. در ايران نيز پرورش داده مىشود.
تركيبات شيميايى
در گياه شببو زردآلكالوئيد كيرىنين[1]، گلوكوزيدهاىكيرولين [2] ، كيرانتين[3] و اسانسروغنى فرّار يافت مىشود. تخم آن داراى در حدود ٢٠ درصد روغنثابت است. اين گياه درعينحال كه آثار دارويى شبيه گياه انگشتانهاى يا ديژيتاليس[4] دارد داراىخواصى شبيه خواص كينين[5] است. گلهاىآن در حدود ٠۶ %درصد اسانسدارد. از برگهاى آن نيز دو مادۀ كيرانتين و كيرىنين جدا شده است. بررسى ديگرى نشانمىدهد كه كيرانتين گلىكوزيدى است با خواصى شبيه گياه ديژيتاليس و آلكالوئيد كيرىنيناز نظر آثار دارويى شبيه كينين است. كيرولين يك گلىكوزيد قلبى فعّال و قوى است..]G. I. M. P[از تخم شببو زرد يك گلىكوزيد سمّى فعال به نام كيروتوكسين[6]ويك گلىكوزيد با اثر كمتر به نام كيروزيد A[7] جدا شدهاست . [S.G. I. M. P ] در گلشببو اسانس و يك مادۀ رنگى و مايروزين[8] و كوئرستين[9] يافت مىشود.
خواص-كاربرد
در هند تخم شببورا به عنوان مقوى، مدّر و نرمكننده سينه و براى تقويت معده و افزايش نيروى جنسى تجويزمىكنند. به علاوه در برونشيتهاى خشك، در موارد تب و همچنين براى تحليل ورم آسيبهايىكه به چشم وارد مىشود از آن استفاده مىكنند. گلهاى شببو زرد، براى تقويت قلب و بهعنوان قاعدهآور و در موارد فلج و ناتوانى جنسى توصيه مىشود. گلبرگهاى خشك شببو زردداروى معطّر و محرّكى مىباشد.
شببوى زرد طبق نظرحكماى طب سنتى از نظر طبيعت گرم و خشك است (متوسط) و از نظر خواص معتقدند كه خوردن ١٢ گرم ازآب گياه و يا خوردن ساييدۀ خشك گياه قاعدهآور است و فاسدكنندۀ جنين و خارجكنندۀ جنينمرده و مشيمه مىباشد و ماليدن آن به چشم براى سفيدى چشم مفيد است. ماليدن آن براىرفع ورم رحم و مفاصل و تقويت مو مفيد است و اگر با عاقرقرها و تخم گزنه مخلوط و بهكمر ماليده شود براى تقويت نيروى جنسى مفيد است. ضماد برگ پختۀ آن براى رفع دنداندردنافع است. شياف آن نيز قاعدهآور است و براى اخراج جنين مرده و مشيمه مستعمل است. مقدارخوراك آن تا ١۶ گرم است.
توجه: به علت وجودمادۀ سمى كيرانتين كه يك سمّ محرّك قلبى است، خوردن شببو خيلى بايد با احتياط صورتگيرد و قطعا براى موارد خاصى كه لازم مىشود، زير نظر و با توصيه پزشك باشد زيرا ممكناست براى بعضى اشخاص ناراحتىهايى به وجود آورد.
[1] . Cheirinine
[2] . Cherirolin
[3] . Cheiranthin
[4] . Digitalis
[5] . Quinine
[6] . Cheirotoxin
[7] . Cheiroside A
[8] . Myrosine
[9] . Quercetine
برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 385 تاريخ : جمعه 17 آبان 1392 ساعت: 13:1